محسن شکاری، جوان بیستوسه ساله در کافهای در هفتحوض تهران کار میکرد. جوانی که برای آزادی به خیابان رفته بود، روز سوم مهرماه در جریان خیزش ملی ایران در خیابان بازداشت شد.
این جاویدنام طی مدت کوتاهی در دادگاه انقلاب به دلیل بستن خیابان ستارخان و مجروحکردن یک مامور بسیجی به محاربه متهم شد.
بستن خیابان با جا به جا کردن سطل زباله و جراحت مامور سرکوبگر بسیجی که زخمی جزئی برداشته بود و حتی بستری هم نشده بود، بهانه قتل حکومتی محسن شکاری شد.
او را در بیدادگاه جمهوری تروریستی اسلامی محکوم به اعدام کردند و به قتل رساندند و ملتی را داغدارش کردند.
محسن میخواست کافه خودش را راه بیندازد. او عاشق بازیهای کامپیوتری بود، جوانی بود مثل میلیونها جوان دیگر ایرانزمین…