نویسنده:دکتر اردشیر بابکان

قضاوت در مورد عملکرد گروهها و احزاب مخالف رزیم جمهوری اسلامی در ایران را نمی‌شود در یک مقاله کوتاه به آسانی مورد نقد و‌قضاوت قرار داد اما شاید بتوان به برخی از نکات در این مختصر اشاره نمود

آنچه انکار ناپذیر مینماید آن است که رهبران گروه‌های مخالف رژیم اسلامی به روشنی از بسیاری از مشکلات مردم رنجدیدهٔ داخل میهن آگاهی دارند و یقینا بویژه از گرسنگی بی حد و مرزی که هموطنانمان را وادار به زباله گردی برای یافتن لقمه ای نان کرده است نیز واقفند

اما باید با این گروهها و‌احزاب مخالف رژیم کنونی ایران، با روشنی و بی پرده سخن راند زیرا به نظر می‌رسد آنها همچنان ادامه در مسیری می‌دهند که در طی ۴۱ سال گذشته هیچ‌نتیجهٔ قابل دفاعی که بتوان به درست بودن عملکرد آنها استناد کرد ندارند. البته ذکر مصیبت راندن و‌گفتگو ‌از ستمی که بر مردم ایران رواداشته شده و می‌شود در این مقال نیست چرا که همهٔ  رهبران مخالف حکومت اسلامی ایران بطور قطع  به همهٔ آن مشکلات و فشارهایی که بر مردم رنجدیدهٔ ایران وارد میاید اشراف دارند و گرنه نگارش همهٔ آن ستمی که بر مردم ایران رواداشته می‌شود آنقدر بیشمارند و‌همچنین بی نظیرند! که به آسانی نه قابل گفتن است و نه زمان این اجازه را میدهد تا به نگارش همهٔ آن مشکلات اقدام کرد

سخن را کوتاه کنیم و به اصل موضوع وارد شویم. گروه‌ها و‌احزاب  مخالف رژیم اسلامی سالهاست که از طریق رسانه های جمعی و بویژه کانال های  رادیویی و تلویزیونی تلاش داشته اند تا به نوعی به ارتباط با هموطنان داخل مرز بپردازید و آنها را از حق و حقوق قانونی شان آگاه سازند که البته بسیار هم این مورد قابل ستایش است و تردیدی نیست که ایجاد آگاهی و‌ دانش در مردم می‌تواند زمینه ساز بسیاری از جنبش های اجتماعی گردد. البته در اینجا موضوع حمایت کنندگان منابع مالی رسانه های جمعی ایرانیان خارج کشور نیز خود از  موارد مهمی است که در اینجا به آن نمیپردازیم چون موضوع بحث این مقاله نیست و ضمنا به جهت دوری از اختلاف افکنی ‌و جلوگیری از خوشحالی دشمن اصلی که رژیم اسلامی است به آن ورود نمیکنیم 

اما از بحث اصلی دور نشویم و اشاره کنیم که اگر همهٔ رسانه های مخالف رژیم در خارج از ایران تنها یک کار مفید کرده باشند همان آگاهی رسانی است که قطعا هم با ارزش بوده و هم جای سپاسگزاری دارد. پرسشی که مطرح می‌شود این هست که آیا این روشنگری ‌‌و ذکر مشکلات مردم ایران، که بمدت ۴۱ سال از رسانه های مخالف حکومت ادامه داشته است و البته جلوتر به نکات مثبت ان هم اشاره رفت، به تنهایی برای براندازی کافی بوده است؟ آیا رسالت گروه‌های مخالف رژیم اسلامی تنها با حضور در قاب تلویزیون و یا جعبه رادیو تعیین میگردد؟ ‌و آیا به تنهایی استفاده از رسانه های جمعی برای ایجاد جنبش ها و قیام های میلیونی کافی است؟ 

پرسش دیگری که به ذهن متبادر می‌شود آن است که مخالفین رژیم به جز حضور در رسانه های ارتباط جمعی برای رساندن پیام مخالفت با سیاست های رژیم در ایران، چه برنامه های عملیاتی دیگری در جهت براندازی و آزادی ایران ارائه کرده اند؟ 

این نکته نیز دارای اهمیت است که ابن رساته ها وقتی می‌توانند حداکثر تأثیر گذاری را داشته باشند که از وارد شدن به بحث های تفرقه افکنانه، حاشیه ای و خوشحال کنندهٔ دشمن اصلی که همانا جمهوری اسلامی است نیز پرهیز کرده باشند که قضاوت در این خصوص را فعلا رها می‌کنیم تا از موضوع اصلی دور نمانیم

پرسش دیگر آن است که گروهها و‌احزاب مخالف  در صحنهٔ عملی و میدانی چه فعالیت هایی را انجام داده‌اند تا بتوان به نمونه هایی  از آنان در جهت پیشبرد اهداف آزادی ایران اشاره داشت؟ آیا رهبران مخالف رژیم اسلامی توانسته اند به ایجاد یک ارتباط مؤثر با ایرانیان و‌بویژه با ایرانیان داخل مرز اقدام نمایند تا به جلب اعتماد آنها پرداخته باشند و سایهٔ شوم‌ ناامیدی را در آنها خاموش کرده باشند؟ آیا انها این توانایی را داشته‌ اند تا بتوانند با جامعه جوان ایران که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند ارتباط ایجاد نمایند و بر روی افکار آنها تأثیر گذار باشد؟ 

به نظر می‌رسد بسیاری از مباحثی که توسط رهبران مخالف حکومت دینی در رسانه ها مطرح میگردد برای هم میهنان داخل کشور که دغدغه اصلی آنان تهیهٔ یک لقمه نان برای خانواده شان است، تا جایی که برای تهیهٔ غذای روزانه مجبور به فروش اعضای بدن خویش می‌شوند، قابل درک ‌نیست‌ که اگر به جز این بود باید ما اینک شاهد وضعیت متفاوتی با آنچه هم اکنون در کف اجتماعات شهرهای ایران مشاهده می‌کنیم، میبودیم

مطرح کردن اهداف حزبی و گروهی و استفاده از برخی واژه های سیاسی که برای جمعیت قابل توجهی از مردم ایران هیچ قابل درک نیست نه تنها دردی از مردم خستهٔ ایران کم نمیکند بلکه به نوعی نمک پاشیدن به زخم های ۴۱ سالهٔ آنان در شرایط فعلی که کشور در وخیم ترین شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود قرار گرفته. می‌باشد

در حالیکه مردم ایران با مشکلات سخت اقتصادی دست بگریبانند و بیماری کرونا هم جان بیشماری را گرفته و خانواده های بسیاری را در عزا فرو‌برده است و تهیهٔ مایحتاج روزانهٔ مردم مهم‌ترین موضوع آنهاست،  رهبران مخالف حکومت جمهوری اسلامی به جای  تنها حرف زدن درتلویزیون ها و رادیوها و صحبت از اهداف گروهی و حزبی و نوع حکومت ایده‌ال شان در ایندهٔ ایران که موضوع اصلی مردم ایران در شرایط کنونی که کشور در خطر تجزیه هم قرار گرفته نیست و هیچ‌گونه کمکی هم به جنبش مردم ایران نمینماید، بهتر است وارد کارزار عملی مبارزه شوند

این رهبران اگر به راستی دغدغهٔ وطن و نگرانی شکم گرسنهٔ میلیون ها هموطن خویش را دارند پا پیش بگذارند و با یک‌ برنامهٔ عملی همه جانبه که تمامی گروهها و با عقاید فکری متفاوت را نیز شامل گردد و همچنین با عبور از خویشتن و به فراموشی سپاری منیت ها، بخاطر ایران و مردم ایران، گرد هم آیند و بر سر موضوع مشترک براندازی و نه هیچ چیز دیگر به توافق برسند تا بدین ترتیب آن وظیفهٔ ملی را که بر دوش یکایک همهٔ ما ایرانیان نهاده شده است در این شرایط خاص که تمامیت ارضی ایران در معرض نابودی است را انجام داده و همچنین بارقهٔ امید و‌ایجاد انگیزه را دل مردم خستهٔ ایران روشن کنند تا بدین ترتیب به ایجاد همبستگی ملی و‌میلیونی برای براندازی کمک کرده و هم نامی نیک از خویش در تاریخ بر جای بگذارند

بدون شک کوبیدن بر همان طبل ۴۱ سال گذشته و تکرار نقشه ها و طرحهای سوختهٔ سالیان قبل، دیگر در شرایط کنونی تنها اتلاف هزینه و وقت خواهد بود و اگر نجنبیم شاید دیگر به جای بحث در مورد یک‌کشور مجبور باشیم‌ از چند کشور صحبت کنیم

✍️ اردشیر بابكان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *