او به محل کارش رفته است.
او می‌گوید جان عزیز است، اما نه به اندازه آزادی.

نوشته‌ای از فرزندش را می‌خواند : «جان‌های آزاده ما، بدن‌هایمان را به خیابان می‌کشند، بدن‌های ما را می‌کشند و آزادی جان می‌گیرد.»
و «تو مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح دادی»

۱۹ اسفند ماه، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمی‌دانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند ۱۴۰۱جان سپرد.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *